پارساپارسا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
پیوند ماپیوند ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

پارسا نبشت

13 شهریور ماه ....

سلام .. امروز روز خوبیه ... شکر خدا خانواده ام سالم پسرم شاد و خندون دیروز موهاشو کوتاه کردیم ... خیلی بد قلقی میکنه خیلی گریه میکنه ولی بعدش خوشکل میشه حسااابی دیشب مریم اینا اومدن خونمون دعوتشون کردم بخاطر ملیکا که همش میگه پارسا پارسا دیگه زن دایی باباجون و خاله لیلا هم اومدنمهمون مامان جون که دیگه اومدن بالا و مهمون ما شدن خوش گذشت به همه غیر از خاله سوری که همه زحمتا افتاد گردنش شام مرغ شکم پر و پیراشکی گوشت درست کردم ،مهمونا که اضاف شدن گفتم ممکنه کم بیاد بابا رو فرستادم یکم خورش قیمه بادمجون گرفت که من اصلا نخوردم ولی گفتن خوشمزه نبوده الکی رفت خرید کم نیوم  پارسا حسابی با بچه ها بازی کرد...
13 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام پسر من تا امروز یکسال و دو ماه و 16 روز سن داره مامان بابا شدیدااااا عاشقشن پسرم فوق العاده اروم و مودب و مهربونه یکشنبه 7 شهریور رفتیم خونه عمه پارسا که هدیه به نی نی ش بدیم پارسا جای جدید رفته بود در نتیجه حسااابی کنجکاوی میکرد با همه این احوالات خیلی پسر خوبی بود ضحی دختر عمه اش فوق العاده بچه بی ادب و لوسیه فحش هم ماشالله به جونش !!!!!!!!!!!!!!!!! برا همین دوست ندارم زیاد با پارسا در ارتباط باشه اون شبم همش جیغ میزد و بی ادب بازی در میاورد پارسا هم با تعجب نگاهش میکرد پارسا دیگه کاملا راه میره و تعادلشو خوب حفظ میکنه پسرم خیلی محتاطه و هوای خودشو داره روزا کماکان پیش مامان جونه و مامان سر کاره دیشب دوستای ...
9 شهريور 1395

بدون عنوان

سلام .... پسر نازم تنها بهونه زندگیم روز به روز داره بزرگتر میشه ... خدایا شکرت ... بخاطر همه چی ... پسرم برای اولین بار 27 مرداد 1395 با مامان اومد بیرون برای قدم زدن کفشاش کردم پاش تا راه بره اولین قدمهاشو بیرون خونه تو کوچه بازار طلا فروشا برداشت پسرم اولین قدماشو خوب جایی برداشت ، بازار طلا فروشا،پسرم میخواد راه بابا شو ادامه بده:-) دیروز هم که جمعه 29مرداد بود پارسا برا اولین بار رفت سر مزار بابا بزرگ پدری باباش دیروز عصر رفتیم بیرون بابایی گفت میخوام برم سر مزار بابا بزرگم ،مام باهاش رفتیم منم فاتحه ایی خوندم بعدشم رفتیم خونه بابا بزرگش اونجا عمه اش که زایمن کرده هنوز اونجاست برا همی شلوغ پلوغه پارسا همش غر م...
30 مرداد 1395

بدون عنوان

سلام .... امروز سه شنبه است ... پسر مامان از یکشنبه 24 رفته توی 15 ماه ... روز به روز عزیز تر پسرم پسر باهوشیه باید براش وقت و هزینه کنم حسابی... روز یکشنبه رفتیم عروسی دوست مامان پسری کلی شیطنت کرد دو هفته ایی هست داره راه میره البته هنوزم نمیتونه تعادل خودشو خوب حفظ کنه بیست قدمی بر میداره میشینه 7 روزه بچه عمه اش به دنیا اومده اسمشو گذاشتم یزدان ما دیشب اونجا بودیم احتمالا 5 شنبه هم شب شیش میگیرن عمه خانم برا تولد پارسا کادویی نداده اما من احتمالا پارسیان براش بخرم ما رو مون نمیشه دست خالی بریم
26 مرداد 1395

ماه 14 ...

سلام ... پسرم روز به روز قد میکشه ..... هر روز قشنگ تر و عزیز تر .... خدارو شکر داره خوب وزن میگیره خدا کنه باز مریض نشه پسر نازم زمانی راه افتاد و چند قدمی راه رفت توی بازی خودشو انداخت رو عروسکش تدی زانوش ضربه خورد دیگه میترسید راه بره الان خداروشکر دو هفته ایی هست باز داره راه میره خددایا شکرت دیشب نسیبه اینا خونمون بودن پارسا هر کدوم از وسایلشو که سها برمیداشت شرو میکرد جیغ و داد و ازش میگرفت کم کم پسرم داره احساس مالکیت میکنه خدایا شکرت
23 مرداد 1395

بدون عنوان

سلام ... این روزای گرم کنار خانواده به خوبی و خوش میگذره پسرم روز به روز بزرگتر میشه ... اقا شده برا خودش... امروز 4 شنبه است اخرین روز کاری مامان مامان 5 شنبه جمعه پیش پسریه به جفتمونم خوش میگذره پری روز دوشنبه 11  مرداد با خاله سوری و فطی عمو و هانیه زن فرخ و دخترش رفتیم پارک بانوان ... خوش گذشت پارسا هم برگشتنی گرسنه شده بود ابمیوه خورد یاد گرفته خودش اب و اب میوه بخوره الان یه هفته ایی هست در این زمینه خود کفا شده ناراحتم بخاطر راه نرفتنش به نظرم بیشتر تنبلیه تا ناتئانی تو راه رفتن خودش علاقه نداره راه بره
13 مرداد 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پارسا نبشت می باشد