پارساپارسا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
پیوند ماپیوند ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 36 سال و 8 ماه سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

پارسا نبشت

برداشتن اولین قدمها

سلام خدایا روزی صدهزار بار شکرت پسرم روز به بروز بزرگ و بزرگتر میشه خیلی بیشتر از هم سن و سالهاش میفهمه پسرم این روزا مستقل بودن رو تمرین میکنه شنبه 19 تیرماه برای اولین بار بدون تکیه گاه حدود بیست ثانیه ایستاد اخر شب بود من خواب و بیدار بودم پسرس هم مشغول شیطنت دیدم خودش دوست داره که بایسته پامیشد می ایستاد بعد هیجان من و باباشو میدید خودشم دست میزد تقریبا شده کار همیشه گیش بیشتر اوقات اینو تمرین میکنه پریشب هم داشت همین بازی رو میکرد (البته با یکم پیشرفت و برداشتن 3 قدم به جلو ) هی میخورد زمین دید اینجوری نمیشه پشتش درد میگیره رفت کشون کشون کوسن رو اورد گذاشت پشت سرش که یه جای نرم فرود بیاد!!!!!! دیشب هم پسر باهو...
22 تير 1395

اولین کفش ...

سلام خوبید ؟ ببخشید نمیرسم بیام اپ کنم اما سعی میکنم اولین ها رو بیام بنویسم پارسا پسر هر کارش میکنم راه نمیفته انگار دوس نداره راه بره دستشو میگیرم راه ببرمش فوری با جیغ و داد میشینه برای تشویقش رفتم کفش بوقی سوتی خریدم اما ترجیح میده با دست صدش.ن. در بیاره 13 تیرماه با مامان جون رفتیم براش خریدیم عکسشونو میزارم اووووا کلی عکس باید یزارم ایشالا سر فرصت بووووس
19 تير 1395

تولد یکسالگی و سفر مشهد

سلام پسر ما یکساله شده حس خوبیه یکسال پر استرس گذشت تو این یکسال حضور پسرم  خیر داشت و برکت 24 خرداد تولدش بود ماه رمضون بود بابا بزرگش براش خونه خودشون تولد گرفت در حالی که من دوست داشتم یه جشن کوچک سه نفره میگرفتیم دیگه رفتیم اونجا و یه جشن کوچک براش گرفتن دوست داشتم تولدش بریم حرم امام رضا نشد مامان امتحان داشت بلیطم گرفتیم اما باز کنسل کردیم  بجای 24 ام 27 ام گرفتیم تا 30 ام اونجا بودیم و پسرم برای اولین بار رفت حرم امام رضا منم همش دعا کردم و سلامتی عزیزامو خواستم عکس هم گرفتم حتما سر فرصت میزارم
12 تير 1395

بدون عنوان

سلام امروز نهم خرداد ماه ... پارسای من روز به روز بزرگتر میشه ... شیرین تر ... بچه فوق العاده باهوشیه ، اینو نه من مادر بلکه همه میگن الان معنی همه کلماتو میدونه اما نمیتونه ادا کنه تمام اعضای بدنشو نشون میده ،از کلمه پا خوشش میاد میگم پارسا پاعات کو غش غش میخنده بشین ،برو،باز ،بسته،بخند،گریه کن،جیغ بزن،بوس کن،بالا،پایینو ... اینا همه رو انجام میده کنترل تلویزیون،گوشی مامان،پوشک،دستمال کاغذی،توپ رو هم میشناسه و میگی بیار میره میاره پسر من خلاصه 5 خرداد برای اولین بار رفت جیرفت عقد دختر عموم بود اذیت کرد ولی خوش گذشت بهش با سگ احمد رضا ،کیسی حسابی بازی میکرد البته از فاصله 2 متری برا خودش از تو حیاط لیم...
9 خرداد 1395

بدون عنوان

 سلام دیروز دوم خرداد پسر مامان دندون نیشش رویت شد! یعنی الان سه تا دندون داره مامانشم گاز میگیره حسابی باباش ام14 روزه رفته ایشالا به خیر و خوشی کارش تموم شه برگرده پارسا یه اخلاق بد پیدا کرده شده پسر مادری من باید همش جلو چشمش باشم منو نبینه گریه میکنه خونه خودمونم از دستشویی میترسه نه اینکه خودش بره من میرم گریه میکنه فکر میکنه منم مث باباش چند روز تنهاش میزارم پارسا دو سه روزه پشت روروئکش رو میگیره به عنوان واکر ازش استفاده میکنه چندتا قدم برمیداره خیلی هم تند میره دیگه سرعتش بالا میره برا کنترل سرعت زانوهاشو خم میکنه تقریبا اکثر اشیایی که باهاشون در طول روز در تماسه میشناسه توپ،دستمال کاغذی،کتاب ،گوش...
3 خرداد 1395

شعر پسرانه مادرانه !!

  (پسرم سلام صبح غزلخیزت بخیر               روز نگاه عاطفه انگیزت بخیر) ................................... پارسا ! عطر نفسهای تو طعم عسله طپش نبض تو آیینه ی شعر و غزله پسرم فدات بشم لحظه ی خندیدن تو جانم از شوق پره؛روی تو ماه ازله
6 ارديبهشت 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پارسا نبشت می باشد